۱۳۹۲ آبان ۱۴, سه‌شنبه

دل نوشته یک وکیل دادگستری: "زندگی نا متعارف در ایران"


متن زیر ، دل نوشته یک وکیل دادگستری با سابقه و پیشکسوت در حوزه وکالت ، جناب آقای پرویز تابشیان اصفهانی با عنوان "زندگی نامتعارف در ایران" است:


این عنوان  را از آن جهت انتخاب کردم که بحثی نسبی میان وضعیت نا بسامان جهانی چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی با وضعیت خاص ایرانیان اعم از حکومت گران و مردم عادی را پیش بکشم، البته در دامنه ای محدود و با گریزی به جامعه کوچک وکالت ایران چون خود به این جامعه تعلق دارم.
نوع این نوشته را اگر خود بخواهم تعیین بکنم قادر به تخیصص آن نیستم که آیا طنز است ، یا جدی و واقعی است. البته دراین که به اجزائی از واقعیات در آن اشاره شده ، شکی ندارم و باقی قضاوت ها را به خواننده واگذار می کنم.
هر شهروند عادی جهان امروز- با توجه به اخبار هر روزه- با نابسامانی هائی که در جهان ، وضعیت ارتزاق و امنیت بشر را به سوی فرود نه فراز متحول کرده است مطالعه می کند:
رشوه ها و سوء استفاده های چندین میلیون یا میلیارد دلاری در جائی؛
مرگ های دسته جمعی بر اثر گرسنگی و بیماری در جای دیگر؛
در آمدهای میلیاردی بر اساس به نمایش گذاشتن بدن و زیبائی، یا ساختن فیلم هائی که جز نمایش خشونت و قتل وغارت آنهم به شیوه هیستریک، یا تجارت فوتبال که برای بسیاری به آرزوی کودکانه برای ساختن آینده خود تبدیل شده ؛
به وخامت گرویدن  وضع  بازنشستگان و شاغلین حتی در کشورهای ثروتمند اروپائی که  در سطح وسیعی از عهده تامین تمام هزینه های درمان و معاش خود  بر نمی آیند ؛
عدم توجه بسیاری از دولت ها به وضعیت محیط زیست ؛
پیشرفت قدرت افشاگری مردم تا حدی که بزرگترین قدرت امنیتی دنیا در دو حرکت تحسین بر انگیز یکی توسط ویکی لیکس آقای جولیان آسانش و  سپس بوسیله آقای اسنودن محقق شد که  شخص اخیر خود پیمانکار بزرگترین دستگاه امنیتی جهان بود ولی ظاهرا نتوانست درمقابل ندای وجدان خویش ساکت بنشیند.
مسائل فوق برداشتی مختصر از وضعیت و تناقضات کنونی جهان است که در سطحی والا از نظر تکنولوژی قرار دارد و سرعت صعود آن نیز در تمام عرصه های علمی و تکینکی سرسام آور است.
در این وضعیت اسف بار می بینیم که مردم نقاط دیگر جهان  سعی در صرفه جوئی و جمع و جور کردن زندگی خصوصی خود می کنند از تشریفات زندگی می کاهند و تعداد سفرهای تفریحی و غیره برای مردم متعلق به قشر متوسط، نسبت به گذشته کم می شود.
حال به ایران بازگردیم ، می بینیم که آمار بیکاری و فقر در سایت های رسمی یا غیر رسمی سرسام آور است و اینجانب به علت این که هیچ کدام از آنها قابل اعتماد نیست از باز گوئی آمار خود داری می کنم. فقط باید بگویم که آمار بیکاری نیز بسیار نگران کننده ذکر شده است.
ولی همیشه در آخر هفته ها و تعطیلی هائی که  بسیار سخاوتمندانه در طول سال تقسیم شده اند ، جاده های شمال راهبندانهای ده دوازده ساعته را رکورد می زنند.
پورشه و بی ام و و بنز و سایر ماشین های لوکس به وفور از مقابل چشم شهروندان عادی چون رویای تکراری مرور می شوند.
در برگزاری تشریفات مربوط به  هر مرگ ، هر عروسی و هر مناسبت مذهبی یا غیر مذهبی دیگر خرج های میلیونی می شود و تاج گلها دائما بزرگتر و بزرگتر می شوند و مهریه ها پرو پیمان تر می گردند.
ولی خبری از گرسنگان نیست هرچند صحبت های زیادی درباره خط فقر و درصد فراوان جمعیت مستقر در زیر خط فقر می شود. آیا تجلی قرار داشتن زیر خط فقر، فراوانی کودکان سر چهارراه ها درنیمه های شب است یا جمعیت گدایان پراکنده در شهرها؟ راستی گرسنه ای هم در ایران وجود دارد؟ مطبوعاتی که وضع کارگران را پوشش می دهند آیا نیستند یا ناخوانده می مانند؟ وکلائی که از حق محرومان دفاع می کنند کجا هستند؟ آیا فقط همین تعداد معدودی هستند که یا اتهاماتی مانند موکلین خود به زندانهای درازمدت محکوم می شوند یا در خارج ازکشور محکوم به جدائی از این خشک رود، یا درکنار رودخانه ای که  در زیر شن های ناباوری نسبت به حقوق موکلان و  خود آنها در جریان است، روزگار می گذرانند.
ما می بینیم که بر اثر حذف بعضی از منافع بازنشستگان در آتن یا در برلین یا در یک کشور دیگر ماه ها مطالبه و مصاحبه و اعتصاب و درگیری ایجاد می شود و دنیا می فهمند که مثلا در فلان کشور قسمتی از هزینه های درمانی حذف شده است.
بنا براین آیا حکومت کنندگان و تابعین حکومت با هم عهد کرده اند که به این روال ادامه دهند؟.
این روال چیست؟
- گفته می شد که شخصی 19 شغل در سطح بالای دولتی داشت و وکیل دادگستری هم بود در کشوری که می گفتند بیکاری بیداد می کند.
- به بهانه این که وکلای دادگستری زندگی اشرافی دارند و دانشجویان را به عرصه وکالت راهی نیست، توسط دولت خاتمی و مجلس شورای اسلامی ماده 187 قانون توسعه اقتصادی فرهنگی برنامه سوم، قاعده یک نهاد موازی مستقر شد تا مسولین به نابسامانیها پایان دهند ولی نابسامانیهای بیشتری آفریدند و درضمن برای بسیاری از شاغلین به پستهای موجود ممر درآمد دیگری به وجود آوردند.
- قضات  بازنشسته دادگستری و بازنشستگان مختلف دیگر با ارائه یک گواهی که در مشاغل قضائی اشتغال داشته اند به راحتی و بدون محدودیت، پروانه وکالت دادگستری دریافت می کنند و بعد از بازنشستگی تازه صاحب یکی از مشاغل تمام وقت و پر مسولیت به نام وکالت دادگستری می شوند. بازنشستگی که در همه جای دنیا مترادف معنی استراحت وثمر بردن از خدمات گذشته است تبدیل به فعالیت شغلی جدید و البته گاهی پردرآمد از راه اعمال نفوذ به دست آمده در مشاغل قبلی می شود. در این جا تکلیف تازه وکیل ها و وکلائی که به جائی وابسته نیستند و در این شغل از قدیم استخوان خرد کرده اند معلوم است.
- بازنشستگانی هم که به علل قانونی نمی توان برایشان در عرصه وکالت شغلی دست و پا  کرد مجبورند که برای فراهم کردن صدها سکه طلایی که در بازار رقابت و چشم وهم چشمی متداول تعیین می شود برای مهریه پسرشان یا هزینه های سنگینی برای سیسمونی دخترشان که نباید از جهیزیه دختر های همگن کمتر باشد بدهند و اگر آنها بزرگ شده اند ، بیکارند و اولاد دارند ، برای نوه های خود به مسافر کشی خریدو فروش و واسطه گری و مشاغل دیگر یا شاید همزمان به همه آنها بپردازند.
- در میان مردم، دیگر دید و بازدید های بدون خبر و صمیمی رایج نیست، البته هر خانواده ای در هر طبقه و هر سطح از در آمد باشد باید از تولید ماشین های وطنی دودزا برای آلودگی شهر یا ده خود استفاده کند و در شهرها ساعات یا ساعتی را در راه بندان و یا ایجاد آلودگی سراسری مساعدت کند.
- از اطرافیان راجع به میزان مصرف برق یا آب آنان که جویا می شویم می بینیم که در هیچ کشور پیشرفته و ثروتمندی چنین حد متوسط بالائی از مصرف زدگی را نمی توان یافت.
- از تعطیلات وقتی سخن بمیان آید ، در می یابیم که مرفه ترین جوامع در مقابل ایرانیان سهم ناچیزی خواهند داشت.
- از دست و دلبازی در دادن انعام نابجا و بنا کردن برخی از مشاغل بر روی سنگ بنای انعام نمی توان آماری بدست آورد به نحوی که از طریق انعام گیری - که باج گیری باج گیران قبل از دهه پنجاه مملکت را به یاد می آورد- اقشاری بوجود آمده اند که در آمدی بیشتر از بسیاری از فرهیختگان و تحصیل کردگان این کشور دارند. اینجانب همیشه در مقابل پدیده انعام یا دادن شیرینی دچار احساس شرمندگی دو سویه می شوم؛ زیرا هرگز نمی توانم در سطح انتظار آنان حرکت کنم یا خود را به این وضع راضی کنم.
- البته این نقیصه در جای دیگر رسما جبران می شود مثلا در تعرفه های رسمی مانند تعرفه وکالت حق الوکاله خواسته غیر مالی بنا به مصداق بخشش از کیسه خلیفه برای رعایت حقوق مردم 300000 ریال تعیین می شود و حق المشاوره قیمت متعادل ساعتی 50000 ریال را به خود تخصیص میدهد و دستمزد وکیل برای هر صفحه لایحه هم منصفانه برای 5 صفحه برای هرصفحه مبلغ 20000 ریال تعیین می گردد. البته نه هیچ وکیلی قادر است که با رعایت  این آئین نامه وکالت کند و نه آن را جدی می گیرد و نه تغییر آن را از دستگاه های مسول می خواهد و نه خود حکومت و نماینده آن  که اداره مالیات است آن را قبول دارد، بلکه ملاک رسیدگی به درآمد و تعیین مالیات بر فرضیات دیگری استوار می گردد.
و این سرگذشت مردمی است که باید خواهان حق دفاع مستقل و آزاد باشند و وکلائی که باید دفاع مستقل و آزاد از شهروندان مورد اتهام را به عهده بگیرند و برای ورود به عدالت خانه سرتا پای آنها بازدید می شود و حتی موبایل آنان نیز موقتا ضبط می شود تا جائی که بجای این احساس که درخانه عدالت و مکان متعلق به خود وارد می شوند ، دیری است که به خود می گویند  که:
 « باش تا صبح  دولتت بدمد     
  کین هنوز از نتایج سحر است»
و این ها در حق وکلائی می رود که سوگند زیر را « در راه مدافع حق بودن » یاد کرده اند و در اجرای آن به دادگستری می روند:
متن سوگندنامه وکلا

در اين موقع که می خواهم به شغل شريف وکالت نائل شوم ، به خداوند قادر متعال قسم ياد می کنم که هميشه قوانين و نظامات را محترم شمرده ، و جز عدالت و احقاق حق منظوری نداشته ، و بر خلاف شرافت قضاوت و وکالت اقدام و اظهاری ننمايم . و نسبت به اشخاص و مقامات قضائی و اداری و همکاران و اصحاب دعوی و ساير اشخاص ، رعايت احترام را نموده ، و از اعمال نظريات سياسی و خصوصی و کينه توزی و انتقام جوئی احتراز نموده و در امور شخصی و کارهايی که از طرف اشخاص انجام می دهم راستی و درستی را رويه خود قرار داده و مدافع از حق باشم . و شرافت من وثيقه اين قسم است که ياد کرده و ذيل قسم نامه را امضاء می نمايم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر